زیر پای تو...
بی درنگ دلم برای تو تنگِ تنگ می شود...آنچنان مستِ دستِ پینه بستِ توامآنچنان بی قرار ِ نگاهِ این بار ِ توامکه دیگر کف از عقل داده امو بر زمین ِ تشنه ی خاطرم نشسته امو مشت خاطرات را بر آن می نشانم...هوای...
View Articleهزاراندوه من
اندوهزار خاطر منپر از مرداب و آن همپر از درد و پر از فریادپر از پرپر شده بالِ کبوترهای پروازمپر از تصویر ِ مواج و دگرگونِ شبانه ماهتابمپر از "دیگر شده"ها...اندوهزار خاطر من!ای زلالِ تلخِ شورانگیز ِ...
View Articleمهر خون
نور که می ریزدباران به تماشا بر زمین می نشیندلبخندِ مهر جاریو آدمک ها خندان!نور که می ریزدهنوز همسایه ای از دورنور را در ظرفی سفالیبه تاریک خانه ی دلش می برد...نور که می ریزدهوا هم دوان دوان به سوی موج...
View Articleعروس ِ کوچک ِ خاطره
عروسک به دست می رونددر پیاده روهای این شهرمی رونددر این شهر پستمی روند...شانه به شانهدست به دستمی روند...می روند از دستو آدمک هاخیرهبه دست هایا عروسک؟!!!فقط خط نگاه است که بی دلیل به هر انتهایی نشانه...
View Articleهوایی
منهواامشب...آری...هوا کمی بی صداتر شده استو با دو دستزیر ِ چانه اشتکیه بر هواو پا بر زمینچه آرام می نگرد مرا!که در خاموشی خودفقط با او نجوا می کنمدم...بازدم...لبخندی می زندم مرا به میهمانی اش می...
View Articleسه دانه ناز
نازدانه ی مندردانه ی منتو اما هنوز...چگونه؟!!!سه سال که بیشتر نیست...آنگاه که دردهای مرایکی یکی با کوچک انگشتان بلورینتنرم می فشاریو غرق می شوم در چشمانتکه خیسی اش از هزار تیر هم خشک تر است...چگونه تاب...
View Articleآفتاب سر به مهر
وقتی که آفتاب در شبِ شهر راه می رودو تو در هزارتویِ خواب، گمیو سایه ای شوماز پس این دیوارهای کدرپریشان و زشت و سستقدم بر می دارد...وقتی که مرغابی ها هم ناطق می شوندپس نام تو را چگونه حیوان ناطق می...
View Articleعشق
چلچراغ شب بی هنرمای تازه به من رسیدهای نور دودیدهچگونه تاب آورم تاریکی رابعد تو خورشید همخاموش شد..."حور"
View Articleآب و ماه
و عشق بی کرانه ایست نزدیک...به رنگ آبی آبوقتی که آسمان به دریا لبخند می زند...به رنگ مواج نوربه میهمانی ساده آب و ماه..."حور"
View Articleبهارباران
نبودنت زمستان می شومو درونم طوفان...و امانو امان از بارانوقتی گرفتار حیا باشیو بودنتبهاری دوباره..."حور"
View Article
